گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

گندم طلائی ما

روزانه های بیست وهفت ماهگی

دخترک آروم من بیست و هفت ماهه شدنت مبارک اینروزها خیلی کار دارم آخه 25 شهریور باید دفاع کنم و حسابی سرم شلوغه،برای همین نمیشه خیلی ددر رفت،البته مهمون میاد برامون تا از تنهایی در بیایم،غیر از مهگل جون ومامان وباباش،مامان جون وباباجون هم اومدن پیشمون البته یه روز ونصفی موندن دوماهه که وبلاگتو کم کم مینویسم و روز ماهگردت آپدیتش میکنم،اینجوری کمتر وقتمو میگیره مامانی واقعا شرمنده ام که انقدر سرم شلوغه این روزها و اونجور که دلم میخواد نمیتونم بهت برسم،قول میدم جبران کنم شاپرکم دیگه نمیشه حرفهایی که میزنی رو اینجا نوشت آخه ماشالله همه چیومیگی و هر روز با یه جمله جدید سورپرایزمون میکنی با بابایی داشتی می رفتی پارک میگی: ...
21 شهريور 1394
1